. سخنان حکیمانه

 

 

 



تاريخ : شنبه 16 خرداد 1394برچسب:, | 12:17 | نویسنده : م.کرمانی |

 

به حساب خود برسید

 

پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.پسرک پرسید: خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟زن پاسخ داد: کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.پسرک گفت: خانم، من این کار را با نصف قیمتی که به او می دهید، انجام خواهم داد.زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برای تان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت. مجددا زن پاسخش منفی بود. پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: پسر، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم. پسر جوان جواب داد: نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.



تاريخ : سه شنبه 12 خرداد 1394برچسب:, | 18:47 | نویسنده : م.کرمانی |

 

داستان قاضی و بهلول

 

آورده اند که شخصی عزیمت حج نمود چون فرزندان صغیر داشت هزار دینار طلا نزد قاضی برده و در حضور اعضاء دارالقضاء تسلیم قاضی نمود و گفت: چنانچه در این سفر مرا اجل در رسید شما وصی من هستید و آنچه شما خود خواهید به فرزندان من دهید و چنانچه به سلامت بازآمدم این امانت را خودم خواهم گرفت.

وقتی به سفر حج عزیمت نمود از قضاي الهی در راه درگذشتو چون فرزندان او به حد رشد و بلوغ رسیدند امانتی را که از پدر نزد قاضی بود مطالبه نمودند قاضی گفت:
بنا بر وصیت پدر شما که در حضور جمعی نموده هرچه دلم بخواهد باید به شما بدهم . بنابراین فقط صد دینار به شماها می توانم بدهم . ایشان بناي داد و فریاد و تظلم را گذاردند .
قاضی کسانی را که در محضر حاضر بودند که در آن زمان پدر بچه ها پول را تسلیم قاضی کرده بود حاضر نمود و به آنها گفت: آیا شما گواه بودید آن روزي که پدر این بچه ها هزار دینار طلا به من داد وصیت نمود چنانچه در راه سفر به رحمت خدا رفتم هرچه دلم خواست از این زرها به فرزندان من بده آنها همه گواهی دادند که چنین گفت.
پس قاضی گفت : الحال بیش از صد دینار به شما ها نخواهم داد آن بیچاره ها متحیر ماندند و به هرکس التجا می نمودند آنها هم براي این حیله شرعی راهی پیدا نمی نمودند تا این خبر به بهلول رسید . بچه ها را با خود نزد قاضی برد و گفت چرا حق این ایتام را نمی دهی ؟
قاضی گفت : پدرشان وصیت نموده که آنچه من خود بخواهم به ایشان بدهم و من صد دینار بیشتر نمیدهم . بهلول گفت : اي قاضی آنچه تو می خواهی نهصد دینار است بر حسب گفته خودت . بنابراین الحال که تو نهصد دینار می خواهی بنابر وصیت آن مرحوم که هرچه خودتخواستی به فرزندان من بده الحال همین نهصد دینار که خودت می خواهی به فرزندان آن مرحوم بده که حق آنهاست. قاضی از جواب بهلول ملزم به پرداخت نهصد دینار به فرزندان آن مرحوم گردید .



تاريخ : سه شنبه 12 خرداد 1394برچسب:, | 18:35 | نویسنده : م.کرمانی |

 

«در دنیایی که دیوارها و دروازه‌ها وجود ندارند چه احتیاجی به پنجره و نرده است؟»

.

.

.

زندگی مثل دوچرخه سواری است. برای حفظ تعادل باید حرکت کنید.

.

.

.

.«من نمیدانم انسان‌ها با چه اسلحه‌ای در جنگ جهانی سوم با یک‌دیگر خواهند جنگید،

اما در جنگ جهانی چهارم، سلاح آنها سنگ و چوب و چماق خواهد بود.»

 

 

.

.

.

هنگامی که مهمانان سرشناسی به ملاقاتش آمده بودند و همسرش از او خواست لباس رسمی بپوشد :

اگر میخواهند مرا ببینند من اینجا هستم .

ولی اگر میخواهند لباسهایم را ببینند درب کمد را باز کنید و کت و شلوارهایم را نشانشان دهید .

.

.

.

«اگه نمرهٔ تستت تک شد ناراحت نشو!»

.

.

.

حقیقت آن چیزی است که از آزمون تجربه، سربلند بیرون آید.

.

.

.

دوچیز بی‌پایان هستند: اول «منظومه شمسی»، دوم «نادانی بشر»، در مورد اول زیاد مطمئن نیستم.»

.

.

.

ترس از مرگ غیر عقلانی ترین نوع ترس است ، چو ن آدم مرده اصلا در معرض خطر تصادف نیست .

.

.

.

«یک فرد باهوش یک مسئله را حل می‌کند اما یک فرد خردمند از رودررو شدن با آن دوری می‌کند.»

.

.

.

مثال زدن، فقط یک راه دیگر آموزش دادن نیست؛ تنها راه آن است.

.

.

.

«از وقتی که ریاضی‌دانان از سرو کول «نظریه نسبیت» بالارفته‌اند، دیگر خودم هم از آن سر در نمی‌آورم.»

.

.

.

سعی نکنید موفق شوید ، بلکه سعی کنید با ارزش شوید .

.

.

.

«همزمان با گسترش دایرهٔ دانش ما، تاریکی‌ای که این دایره را احاطه می‌کند نیز گسترده می‌شود.

.

.

.

یکی از قویترین عللی که منجر به ورود آدمی به عرصه ی علم و هنر می شود فرار از زندگی روزمره است.

.

.

.

روشنفکران مشکلات را حل میکنند ولی نوابغ از بروز آنها جلوگیری مینمایند .

.

.

.

«نگران مشکلاتی که در ریاضی دارید نباشید. به شما اطمینان می‌دهم که مشکلات من در این زمینه عظیم‌تر است.»

.

.

.

دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور،

بلکه به خاطر کسانی که شرارتها را می بینند و کاری در مورد آن انجام نمی دهند.

.

.

.

«همزمان با گسترش دایرهٔ دانش ما، تاریکی‌ای که این دایره را احاطه می‌کند نیز گسترده می‌شود.»

 

منبع:  sms.dostaneh.com

.

.

.

«نگران مشکلاتی که در ریاضی دارید نباشید. به شما اطمینان می‌دهم که مشکلات من در این زمینه عظیم‌تر است.»

.

.

.

علم چیزی بسیار عالی است ، اگر آدم مجبور نباشد خرج زندگی اش را از آن درآورد .



تاريخ : سه شنبه 12 خرداد 1394برچسب:, | 17:50 | نویسنده : م.کرمانی |

 

 

جملات پرمعنا و بسیار زیبای گابریل گارسیا مارکز

اگر خداوند برای لحظه ای فراموش میکرد که من عروسکی

کهنه ام و تکه کوچکی از زندگی به من ارزانی میداشت ، احتمالا

همه آنچه را که به فکرم میرسید نمیگفتم بلکه به همه ی

چیزهایی که میگفتم فکر میکردم. کمتر میخوابیدم و بیشتر رویا میدیدم

چون میدانستم هر دقیقه ای که چشممان را بر هم میگذاریم

شصت ثانیه ی نو را از دست میدهیم. هنگامی که دیگران

می ایستند راه میرفتم و هنگامی که دیگران میخوابیدند بیدار میماندم.

هنگامی که دیگران صحبت میکردند گوش میدادم و از خوردن

یک بستنی شکلاتی چه لذتی که نمیبردم


کینه ها و نفرت هایم را روی تکه ای یخ مینوشتم و زیر نور آفتاب

دراز میکشید.
  

 ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦

قدرت ، جاذبه مرد و جاذبه ، قدرت زن است

 ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦

انسان تا وقتی فکر میکند نارس است ، به رشد و کمال خود ادامه می‌دهد

و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است دچار آفت می‌شود

 ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦


طولانی ترین سفرها نیز ی; روز با گامی کوچ; آغاز میشوند


 ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦

به خاطر چیزهایی که در زندگیَت تمام شده اند گریه نکن بلکه خوشحال باش

که د زندگیَت اتفاق افتاده اند


 ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦

 

چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد

 ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦


تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب

 ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦

 



تاريخ : دو شنبه 11 خرداد 1394برچسب:, | 12:30 | نویسنده : م.کرمانی |
صفحه قبل 1 صفحه بعد